آرش آرش ، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

آرش کوچولوووی مامان و بابا

نیم ساعت در آشپزخانه

این روزها دستت رو به هر جا بتونی میگیری و پا می شی ، گاهی هم دستت رو ول می کنی و تنها برای چند ثانیه می تونی تعادل بگیری   وارد آشپزخونه که می شی باید چهار چشمی مراقبت باشم ، زود می ری سراغ فرگاز و دسته اش رو می گیری و بلند می شی بعد هم انگشتت رو میذاری رو دکمه فندک برقی و اون هی جرقه می زنه و تو هم هی ذوق میکنی هر کاریت می کنم نمی تونم از اجاق گاز دورت کنم ، هر چی میگم اووفه ، جیییییییزه ، دااااااغه  ، پشت دستت می زنم ، سرت داد می کشم ، هیچ فایده ای نداره تا به اجاق گاز نزدیک می شی و می گم " آرش " ،  تو باهام دعوا می کنی و دستاتو هی تند تند تکون می دی      بابا هنوز فرصت نکرده ما...
30 آبان 1391

این روزهای تو

پسر قشنگم این روزها لثه ات خیلی می خاره ، آخه دندونهای آسیابت داره در میاد و خیلی بیشتر از دندونهای جلوییت اذیتت می کنه و مجبور شدیم برات ژل KIN.BABY  بگیرم ، تا مواقعی که خیلی خارش داری روی لثه هات بمالم و کمی آروم بشی       گاهی انقدر شیطونی می کنی که مجبورم بذارمت توی پارک تختت تا خدایی نکرده بخودت آسیبی نرسونی ، شکر خدا تختت رو خیلی دوست داری و همونجا با اسباب بازیهات مشفول می شی   هر موقع تلویزیون پیام بازرگانی یا آهنگ قشنگی پخش می کنه ، اینطوری صورتت رو به توری تختت می چسبونی تا بتونی به تلویزیون نگاه کنی ، مثل یه موش   این روزها به همه جا سرک می کشی و می خوای هر چیزی رو حتی...
28 آبان 1391

اسباب کشی و شیطنت های آرش

بروووووو   اولاغه ، بروووووووو     ماه مانی پیگاه ،  بیذال من بلاد تونبک بزنم و بوخونم تا روحیت باز شه " امشو  شوشن تیپکلی لیلوووونه   امشو شوشن یارم برازجوووووووونه "   باه بایی بیذال من بیشینم رو چمدونت تا شوما بیتونین  ببندینش فااااااااااای   بابایی چقدر لیباس داریا !!!   بابایی بیذال من بیرم تو چمدون ماه مانی خودم لیباساشو ملتب کونم بلاش خوووب   ماه مانی این ماساژور منو یادت نله هااااااا ، تو که میدونی من باید حتما" صبحا ماساژ بشمااا   ای فاااااااای  ، انقدر  منو به کار گلفتین  نزدیک بود نمازم قضا بش...
27 آبان 1391

سلام مجدد

سلام ، می دونم که تأخیرم  خیلی طولانی  شد و حتی با حضور ولی هم موجه نمی شه ، ولی باور کنین اسباب کشی از یه شهر به شهری که 1500 کیلومتر ازش فاصله داره و با وجود یه کوچولو که در طول اسباب کشی یاد گرفته چهاردست و پا بره و از مبل و تخت خودشو بالا بکشه و تمرین ایستادن بکنه ، خیلی خیلی سخته   گاهی من و امیررضا یکیمون آرش رو نگه می داشتیم تا دیگری بتونه کمی جمع و جور کنه شکر خدا همه چی به خوبی و خوشی تموم شد از امروز مجددا"  وبلاگ آرش کوچولو زود به زود به روزرسانی می شه ، قوووول می دم .. از لطف و محبتتون نسبت به آرش کوچولو واقعا" سپاسگزارم خوندن اینهمه کامنت زیبا منو تشویق می کنه که هر روز این وبلاگ رو به روز رسانی ک...
27 آبان 1391
1